دربارۀ کتاب موش ها و آدم ها
کتاب حاضر، داستاني است که در آن جورج ميلتون و لني اسمال دو دوستاند که با مهتري در آخور اسبها در اسبداريها روزگار ميگذرانند. آرزوي ديرين هردويشان آن است که روزي جايي را بخرند و در آن خرگوش پرورش دهند. لني از بچگي از نوازش چيزهاي نرم خوشش ميآيد و زور بازوي بسياري دارد ولي چندان باهوش نيست و کودن است. از همين رو دچار دردسر ميشود، بهويژه هنگاميکه زن پسر ارباب، کرلي، از او ميخواهد تا موهايش را نوازش کند. لني نخواسته زن بيچاره را ميکشد و از ترس ميگريزد. کرلي خشمگين با مردانش در پي يافتن و از پاي درآوردن لني راهي ميشود. جرج هم بهرغم سوگندش براي پشتيباني از لني در چنين درگيريهايي به گروه پيوسته در پي لني راهي ميشود. چون ميبيند دوستش گير افتاده و راه گريز ندارد با هفتتير به گردنش شليک ميکند و او را ميکشد.