دربارۀ کتاب پرش از گودال
کتاب حاضر، داستاني است که در آن «ليلي ايوانس» تنها کسي است که فکر ميکند او دلفريب است. زماني که بچه بودند باهم دوست شدند، اما به دليل يک سري از اتفاقاتي که ليلي باعث رخ دادن آنها بود رابطه دوستيشان قطع ميشود و هرکدام در زندگي مسير خودشان را پيش ميگيرند. سالها بعد، دوباره همديگر را ملاقات ميکنند و ليلي متوجه ميشود که چيزهايي در مورد پسري که يکزماني ميشناخته متفاوت است، اما دقيقاً نميداند اين تفاوت چيست و مطمئن نيست که آيا آمادگي فهميدن اين موضوع را دارد يا نه. روز اول مدرسه که کولتون قدم به راهرو مدرسه او ميگذارد، ليلي متوجه ميشود که حالا زمان شناخت کولتون نيلي واقعي است. هرچه بيشتر او را ميشناسد، بيشتر در او غرق ميشود. رابطه دوستيشان به عشقي عميق تغيير شکل ميدهد، حتي باوجوداينکه کولتون نميتواند اين عشق را در قالب کلمات بيان کند. اما سرانجام يک تصميم دنياي آنها را به نابودي تهديد ميکند و ليلي سخت تلاش ميکند که اين عشق را از نابودي نجات دهد و او بايد بفهمد که اگر از هم جدا شوند عشقشان نجات پيدا خواهد کرد يا نه.