دربارۀ کتاب مام تمامش می کینم
داستان اين کتاب درباره ليلي، دختري ۲۳ ساله است که رابطهاي پيچيده با پدرش داشته و اکنونکه او از دنيا رفته است، به درخواست مادرش بايد در مراسم تشييعجنازه سخنراني کند. ليلي درباره پدرش ميگويد: «بهعنوان دخترش، دوستش داشتم اما بهعنوان يه انسان، ازش متنفر بودم.» و دليل تنفر ليلي از پدرش اين بود که او وقتي عصباني ميشد، مادرش را کتک ميزد. البته پدرش بعدازآن تلاش ميکرد تا کارش را جبران کند اما موضوع اصلي همچنان پابرجاست و اين موضوع روي ليلي تأثير زيادي ميگذارد.