بهت گفتم که ما قرار نیست مسیر طبیعی رویدادها رو تغییر بدیم یا تاثیری بر اون ها بگذاریم. از اونجا که ما انعکاس انسان هستیم، تنها مقصود ما اینه که کمک کنیم تعادل به زندگی شون برگرده و به مردم اجازه بدیم استعدادهاشون رو بالفعل کنند؛ هر استعدادی. اما برای سنت دین این ها کافی نبود. نمی دونم چرا، شاید خیلی چیزها دیده بود. یا شاید تجربه های دشواری از سر گذرونده بود. اما واقعا از دست انسان عصبانی شد. که البته مفهوم غریبیه، چون ما خودمون هم انسان هستیم. دغدغه ش اون دسته از کارهای انسان شد که به زعم خودش اشتباه بودند؛ توی تمام دنیاها. به جای اینکه از موفقیت های مختلف انسان شاد بشه، دست روی خطاهای انسان گذاشت.