دربارۀ کتاب فصل پرنیان
«پرنیان»، دختر جوانی است که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده و با تنها خالهاش «روژان» زندگی میکند. پرنيان از طریق دفتر خاطرات خالهاش به حقایق تلخ و وحشتناکی دست مييابد که هضمش برای او سخت است. به همین دلیل پا به مسیر خطرناکی میگذارد تا بتواند دست عاملان گذشته را رو کند اما... . در بخشی از این رمان میخوانید: «با صدای کیانوش سرم را به سمت راهپلهها میچرخانم. نگاه معنادار او بین من و فرزاد در گردش است. فرزاد پیشدستی میکند و از من کمی فاصله میگیرد، اما همچنان لبخندی بر لبش نشسته است. حالا به کیانوش رسیده و دست روی شانهی پسرعمویش ميگذارد ... .