دربارۀ کتاب عید پر ماجرا
چند روز بود که «پتسون» میخواست به خرید برود، اما هوا آنقدر سرد بود که جرئت نمیکرد پایش را از خانه بیرون بگذارد. یک روز به عید کریسمس مانده بود و هیچ چیزی در خانه نداشتند، امروز هوا کمی بهتر شده بود و این آخرین فرصت برای خرید خوراکیهای مخصوص عید بود و آخرین فرصت برای بریدن درخت کریسمس، درست کردن بیسکویت زنجبیلی و دیگر کارهای مخصوص عید. گربه ي پتسون، «فیندوس»، پایهای برای درخت پیدا کرده بود، او منتظر بود تا پیرمرد در را باز کند، اما اتفاق بدی میافتد، مچ پای پتسون پیچ میخورد و... .