دربارۀ کتاب دانیال و دوست جدیدش
«دانیال» یک پسر زرنگ و باهوش و در عین حال ترسو بود. او از همه چیز میترسید، در عین حال دانیال علاقه زیادی به آزمایش کردن داشت. او در خانه ي درختی خود آزمایشگاه کوچکی درست کرده بود که آنجا را خیلی دوست داشت و همیشه برای انجام آزمایشاتش به آنجا میرفت و در آنجا چندین مواد را با هم ترکیب میکرد و از ترکیب آنها ماده جدیدی درست میکرد. دانیال یک روز برای بازی به باغچه پشت خانه رفته بود و مثل همیشه شروع به ترکیب مواد مختلف با گُلهای باغچه کرد. دانیال سرگرم آزمایش با گُلها بود که ناگهان متوجه شد گلوله گُلی که درست کرده بود در حال تکان خوردن و حرکت است و... .