«کامو» در فصل نخست این کتاب، «مسیحیت انجیلی» به بررسی متون انجیل و آثار نخستین کلیسا میپردازد تا تازگی مسیحیت را در ارتباط با جهان کلاسیک نشان دهد. کامو در فصل دوم، تحت عنوان «گنوسیس، به گنوسیسم میپردازد؛ او در این بخش استدلال میکند که گنوسیسم منحصرا یک پدیده مسیحی نبود، بلکه بیشتر تلاشی بود از سوی هم متفکران پاگانی و هم مسیحی برای آشتی دادن عقل با اعتقاد به رستگاری. فصل سوم، «عقل عرفانی»، تحلیلی است از تاسوعات فلوطین که در آن عقل و رستگاری درون سنت فلسفه یونانی آشتی مییابند. فصل پایانی با عنوان «آگوستین» بیان میکند که برآیند مسیحی آگوستین از هلنیسم و انجیلها موفقتر از برآیند گنوسیکها بود، چراکه آگوستین بر تفکر فلوطین تکیه کرد. فلوطین با فهم عقل بهعنوان یک امر مشارکتی، عقل یونانی را برای ایمان مسیحی قابلپذیرشتر ساخت. آگوستین نیز به نوبه خود همین فهم از عقل را در دستور کار قرار داد تا مسیحیت را برای پاگانهای یونانی و رومی مناسبتر سازد؛ نتیجه این امر، متافیزیک مسیحیای بود که در جهان مدیترانهای جذابیت عام یافت.