خیلی ها به غلط فکر می کنند که نویسنده و ویراستار مثل کارد و پنیرند، یا دشمن یکدیگرند. این فکر خیلی احمقانه است. هیچ ویراستاری حق ندارد روی کتابی کار کند که دوستش ندارد، چون وظیفۀ ویراستار این است که نوشتۀ خوبی را از آن چه هست بهتر کند. کسی که بخواهد کتابی را به چیزی تبدیل کند که نیست، محکوم به شکست است. هر کاری را از راه های مختلفی می توان انجام داد؛ ویراستار تا حدی به طور غریزی مجبور می شود نه تنها به نوشتۀ مؤلف بلکه به خلق وخوی او هم توجه داشته باشد. ممکن است این کار برای بعضی ویراستارها سخت باشد، ولی برای من هیچ وقت سخت نبوده است، شاید به این دلیل که من دوست دارم دیگران را راضی کنم. مثلاً من و جو هِلر هرگز برخورد بدی با هم نداشته ایم چون که او آدم کاملاً بی طرفی است. وقتی دوتایی یکی از دست نویس های او را ویرایش می کنیم هر دو چنان رفتار می کنیم که انگار دو نفر جراحیم و داریم بدنی را روی میز تشریح می کنیم. آن ها را می شکافیم، بخش های ناسالم را جراحی می کنیم و دوباره آن را بخیه می زنیم.