ماجرای داستان از به خاک سپردن همسر لوک ریچاردسون؛ ناتالی که مدتی با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرده است آغاز می شود. لوک که پس از آن باید مسئولیت بزرگ کردن سه فرزندش را به تنهایی بر دوش بکشد پس از خاکسپاری و بازگشت به خانه با پاکتی آبی در راهروی خانه مواجه می شود که گویا با دست خط ناتالی برای او نوشته شده است. اما این آخرین نامه ای نیست که به دست او می رسد. با ادامه ارسال نامه ها رازهایی برای او افشا می شود و راه به آینده ای گشوده می شود که به معنای عمیق تری از عشق و نامحدود بودن آن پی می برد…