«نیکو» به دوستانش هشدار داده بود که پاگذاشتن به سرای «هادس» بدترین خاطرات نیمه ایزدان را تداعی میکند، روح آنها ناآرام و بیقرار میشود. نیکو هم اگر یکبار دیگر به همراه «رینا» و مربی «هج» با سایهها سفر کند، ممکن است تبدیل به روح شود، اما ترجیح میدهد این اتفاق بیفتد؛ تا اینکه طبق پیشگویی ایزد هادس، اجازه دهد شخص دیگری جانش را از دست بدهد. «جیسون»، روح مادرش را میبیند؛ مادری که هنگام کودکی او را ترک کرده است. او شاید نداند چطور خودش را به عنوان یک رهبر اثبات کند، اما میداند هیچوقت مثل مادرش زیر قولش نمیزند و هر طور شده مأموریت «۷» را به پایان میرساند، مأموریتی که در آن جهان با آتش یا طوفان سقوط خواهد کرد و... .