این کتاب مشتمل بر چهار داستان کوتاه از قصههای کهن ایرانی با عنوانهای «نارنج و ترنج»، «بزحیلهگر و چراغ جادویی» و ... است. در داستان «ماهپیشانی»، مردی همسرش را بسیار دوست میداشت. او از این زن صاحب دختری به نام «شهربانو» شد. پدر و مادر شهربانو او را به مکتبخانه پهلوی «ملاباجی» فرستادند. ملاباجی از هدایایی که بچهها برایش میآوردند متوجه شد که پدر شهربانو مرد ثروتمندی است به همین خاطر نقشهای کشید تا مادر شهربانو را از بین برده و خودش همسر پدر شهربانو شود، اما... .