دربارۀ کتاب بی سایگان
رمان «بیسایگان» به قلم «حسنعلی توپتاش»، حکایت تردیدها، گمگشتگیها و جستوجوهاست و از نظر زمان و مکان سبک پست مدرنیسم را به ذهن مخاطب مجسم میکند. داستان در چارچوب چرایی و نتیجه پیش نمیرود و انفصالهایی میان داستان بهویژه در رفت و آمدهای میان شهر و روستا دیده میشود. در بخشهایی از این داستان میخوانید: «زن مدتی طولانی به آسمان نگاه کرده بود، گویی که سؤال کدخدا را از خدا پرسیده و جواب نگرفته باشد یا جواب داده شده و او نشنیده باشد، اما در این اثنا کدخدا برای لحظهای در نگاههای زن خلأ عمیقی دیده بود و سالها بعد خیلی زیاد به یاد این نگاهها افتاده و باور کرده بود که در نگاه هر زنی خلأ ناشی از نبود یک مرد وجود دارد...».