صبحی که زندگی من را متحول کرد
سپس، یک روز صبح، همه چیز تغییر کرد. صبح از خواب بیدار شدم و مانند چندین هفته گذشته احساس نا امیدی می کردم، اما آن روز صبح کاری متفاوت انجام دادم. من به توصیه دوستم عمل کردم و برای آرامش ذهنم برای دویدن بیرون رفتم. از شما می خواهم اشتباه برداشت نکنید. من یک دونده نبودم. در حقیقت، صادقانه می توانم بگویم که دویدن یکی از چیزهایی بود که از آن نفرت داشتم. با این حال، جان، این دوست خوبم، به من گفت که هر زمان احساس استرس یا آشفتگی داشت، دویدن او را قادر می ساخت تا به روشنی فکر کند، روحیه اش را بالا ببرد و به او کمک می کرد تا برای مشکلاتش راه حل هایی بیابد. من ناامید بودم و چیزی برای از دست دادن نداشتم. پس تصمیم گرفتم من هم دویدن را امتحان کنم.