در آخرین روزهای تابستان، خانواده ناصر (راوی داستان) در تب و تاب باز شدن مدرسه هستند. پدر ناصر، دشتبان است و در باغی، در کنار رود الوند (در نزدیکی قصر شیرین) زندگی میکند.