دربارۀ کتاب بادبادک باز
داستان از زبان «امیر» روایت میشود، امیر یک نویسنده اهل افغانستان از تبار «پشتون» ساکن کالیفرنیاست که برای نجات یک بچه راهی افغانستان میشود؛ افغانستانی که تحت حاکمیت طالبان است و یکی از سختترین دوران تاریخ چند هزار سالهاش را سپری میکند و به بهانه این سفر به افغانستان، امیر داستان زندگیاش را تعریف میکند. روایت این رمان دوستی امیر با «حسن» است؛ امیر در ۱۲ سالگی به یار همیشگی خود حسن خیانت میکند و این گناه تا سالها مانند یک استخوان در گلویش مانده و حتی شادترین لحظات زندگی را برای او تیره و تار میکند. در سال 1979 با حمله روسها به افغانستان، امیر با پدرش (بابا) از افغانستان فراری میشوند، و تمام روزهای تلخ و شیرین گذشته را هم در ذهن خود به «فریمانت» میبرند. در این زمان طالبان حسن و همسرش را به جرم هزاره بودن به قتل میرسانند و تنها پسری معصوم (سهراب) از آنها به یادگار میماند، پسری که در دستان طالبان اسیر میشود. امیر با شنیدن این داستان به خاطر جبران خیانتش نسبت به حسن تصمیم به نجات دادن آن پسر میگیرد و از امریکا دوباره به افغانستان بازمیگردد و آنجا با حقیقتی درباره پدرش و حسن روبهرو میشود... .