دربارۀ کتاب سطل و طناب
کتاب مصور حاضر، داستاني است که با زباني ساده و روان براي گروه سني (ب) نگاشته شده است. در اين داستان باغ بزرگي کنار جادهاي در نزديکيهاي روستاي ذوالبين بود. در اين باغ، گلهاي زيبا و درختان سر به فلک کشيده و علفهاي سبز پررنگ ديده ميشد. جويبار طولاني هم در اين باغ جريان داشت.گلها، آنقدر خوشبو و خوشرنگ بودند که دورتادور هر گل را پروانهها و زنبورها و سنجاقکها گرفته بودند. زنبورهاي عسل، رقصکنان از گلها، شهد مينوشيدند. پروانههاي رنگارنگ با حضورشان بر روي گلهاي زيبايي آنها را دوچندان کرده و سنجاقکهاي بازيگوش از دست ملخهاي بدجنسي که دنبالشان بودند، بالبال زنان فرار ميکردند. درختان مهربان با قامتي بلند و تنومند، با شاخههايي انبوه و تودرتو، لانه پرندگان جورواجور بودند.