این رمان، روایت همراهی و سفر یک شوالیه ماجراجو به نام «دن کیشوت» و پیشکار درستکارش «سانچو پانچو» است در زمانی که اتفاقات رمان روی میدهد داستان نوشتن و خواندن آثار مرتبط با شوالیهها ممنوع بود شخصیت اصلی داستان خود را در قالب یکی از همین شوالیهها میبیند و با قدرت خیال خود دشمنان فرضی در برابر خود میبیند جوی آب را خندق میبیند و مهمانسرا را قلعه! «دن کیشوت» که قهرمانی خیالی و بیدستوپا است خود را شکستناپذیر میداند او به سفرهای مختلفی میرود و در میان همین سفرها از او اعمالی عجیب قریب سر میزند و هدف خود را نجات دادن مردم ظلم دیده و جنگ با استبداد نمیداند و همهچیزهای اطرافش را به ابزار جنگی تشبیه میکند.