دربارۀ کتاب شهر بی رحم
داستان «شهر بيترحم»، فاجعه زندگي انسانهايي را حکايت ميکند که بيهيچ اختيار و اراده در ميدان مبارزهاي که معلوم نيست چرا و چگونه برايشان حاصل شده است با شمشيرهاي آخته در کنار يکديگر قرار ميگيرند. در اين داستان با دختري آشنا ميشويد که در اوج غليان ظريفترين احساس و عاطفه خويش که به صورت طبيعي خود ارضا نشده است به صورت ناگهاني شعله ميکشد و ميسوزد. به وکيلي برميخوريد که با تندذهني خويش ريشههاي جنايت را تا صافيترين سرچشمههاي عشق و عاطفه دنبال ميکند و ... انسانهايي که تا هنگام وقوع فاجعهاي ديگر بياحساس و بيترحم باقي ميمانند.