دربارۀ کتاب هیولای ماریلین
در کلاس درس همه بچهها هيولا داشتند بهجز «ماريلين». بچهها ميگفتند هيولا بايد او را پيدا کند. ماريلين روزها و شبها انتظار کشيد اما هيولايش پيدا نشد؛ تا اينکه تصميم گرفت خودش به دنبال هيولايش برود و او را پيدا کند. ماريلين، به راه افتاد و هيولايش را در بالاي يک درخت که بين شاخهها گير کرده بود، پيدا کرد و ... .