دربارۀ کتاب ژنرال بلش و خان کله پوک
شاهزاده «پانيا» دستور ميدهد تا سربازخانهها تعطيل شوند؛ پس از اجراي دستور «دن بلش» ژنرال بازنشسته، تصميم به ساختن مجسمهاي ميگيرد که درست شبيه و همسنگ خودش باشد. او براي اين کار روزها و روزها کار ميکند؛ اما وقتي مجسمه آماده ميشود، هنگام خسوف جان ميگيرد و براي فتح درياها و خشکيها، سوار بر اسب حلبي شده و راهي کوه و صحرا ميشود؛ او به جزيره «ديدنيکها» ميرسد و خود را پادشاه اعلام ميکند و ... .