کتاب حاضر سرگذشت زنی از ایالاتمتحده آمریکا، به نام تارا وستور و خانواده او تعریف میکند. در این داستان، آدم هادی زیادی معرفی میشوند، بعضی از آنها از فرقه مذهبی مورمن هستند و بعضی دیگر اصلاً مذهبی نیستند. بعضی از این شخصیتها مهربان هستند و بعضیها هم نیستند. نویسنده اما بر این تفاوتها تأکیدی ندارد. نویسنده سرگذشت خود را از زمانی تعریف میکند که تحت سلطه پدر خرافاتیاش بوده است. او ناگهان تصمیم میگیرد که متفاوت باشد و سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزند. او در یک خانواده مورمنی به دنیا آمده است. مورمنها خرافاتی و متعصب هستند و خود را مسیحی میدانند. مورمنها مطالعه و تحصیل نمیکنند و نسبت به چیزهایی مثل تلویزیون و رادیو بیمیل هستند. تارا برخلاف سختگیری هادی پدرش به درس خواندن رو میآورد و زندگی خود را به کلی تغییر میدهد.