کتاب حاضر، داستانی است که ماجرای آن در روزهای آغاز انقلاب فرهنگی میگذرد. روزگاری پر از آشوب و هیاهو برای نسل جوانی که نمیدانست چه میخواهد. نسلی که دست از مدرسه شسته بود تا در هجوم ایدئولوژی و مبارزه و رویای آزادی گم شود. در این داستان دانشگاه تعطیل شده است. دانشجویان به خانهها برگشتهاند و غریب و حسین دو دانشجوی برادری هستند که در سر سودای مبارزه دارند. غریب چپگرا است و عضو سازمان مجاهدین شده است. حسین اما خطمشی دیگری دارد. او نوجوان است و میخواهد یک انقلابی پیرو خط امام باشد. اعتقاد این دو برادر با هم در تناقض قرار میگیرد و ماجراهای کتاب بر همین اساس پیش میرود تا به واقعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ختم شود.