کتاب حاضر، داستانی است که در آن دختر جوانی به ناگاه ناپدید میشود و افسر ارشد سازمان اطلاعات، که دلباخته دختر است، برای یافتنش همهجا را میکاود. سدات، در جستجوی معشوق گمگشته درواقع با هویت انسانی خود رودررو میشود و آن را عمیقاً غیرقابلتحمل مییابد. او در مسیر این جستجوی بیانتها در همهچیز تردید میکند: گذشته، آرمانهای بربادرفته، سازمان متبوع و نظام جامعه و حتی خانوادهاش، همهچیز انگار در آستانه رنگ باختن و از هم پاشیدن است.