دربارۀ کتاب معجزه ی عشق
«سينا»، پسري جوان و فوتباليست است که پس از انجام بازياش با تيم خود و کسب قهرماني به خانه ميآيد و تصميم ميگيرد به بابل و به ديدن مادربزرگش برود. او در بابل سر مزار برادرش «مهدي» حاضر ميشود، اما وقتي به خانه مادربزرگهايش که با هم دخترخاله هستند و در کنار هم زندگي ميکنند ميآيد، قبل از ورود متوجه ميشود که آنها گريه ميکنند و با هم حرف ميزنند. سينا که کنجکاو شده به حرفهاي آنها گوش ميدهد و درمييابد که برادرش مهدي زنده است و... .