دربارۀ کتاب جدال عشق و سرنوشت
نوشتار حاضر رمانی است عاشقانه که نبرد میان عشق، گذشته، سرنوشت را نشان میدهد. گذشته ای که مانند زخمی کهنه از میان عشق دو نفر سرباز می کند. مؤلف در این نگاره میکوشد عاشقانههای پسری به نام آرش که عاشق دختری بنام هستی شده را به تصویر بکشد؛ دختری که فرزند مردی است به نام امید که درگذشته عاشق مادر آرش (شقایق) بوده ولی رقابت را به پدر آرش (کامران) باخته است و اکنون فرصت تلافی مهیا شده است. ماجراهایی که در این بین رخ میدهد زمینه داستان را شکل میدهند. شقایق به آرش خیره شد و با تأسف سری تکان داد و گفت: آرش تو عزت پدرت رو شکوندی، عزت پدرت عزت منه، ولی دلی که شکسته دیگه شکسته ... چه جوری می تونی دل پدرت رو آروم کنی؟ آرش سکوت کرد.