این کتاب روایتگر ماجرای دعبل است، حکایت جوانی شاعر پیشه و عاشق که به خواسته معشوق میرود تا شاعری شود با کلامی برنده و محکم، و شعرهایی بسراید تا به دعبل خزایی مبدل شود. او سرانجام با آن چه که از جان کلامش برمیآید با وجود بعد مسافت موقف امام هشتم می شود و در وصف پیامبر و فرزندانش آن چنان شعر میگوید که چون شمشیر به دستان در خدمتشان در می آید.