در داستان حاضر، دختر جواني به نام سوفي معشوق سابق خود، زَويه را به قتل رسانده است. در دادگاهي که براي رسيدگي به اتهام قتل او تشکيل شده است، هر يک از شخصيتهاي نمايشنامه از زواياي متفاوت رويدادهاي اين داستان را روايت ميکنند و تصويري خاص از اين زن ارائه ميدهند. اما اين روايات و تصاوير شرح و تصويري واحد به مخاطب، خوانندهي متن يا تماشاگر نمايش، عرضه نميکنند، بلکه همچون قطعات پازلي هستند که ذهنيت مخاطب بايد آنها را در کنار هم قرار بدهد و پرترهي نهايي را بسازد.