دربارۀ کتاب شبی که بانوی دریاچه شدم
چند سالي است که درياچه «بختگان» خشکيده و تبديل به يک شورهزار وسيع شده است. «بختآفريد»، بانوي درياچه بختگان در بستر بيماري افتاده و درياچه به نگهبان تازهاي نياز دارد. «ناز بهار»، دختر نوجواني است که تصميم گرفته شب «يلدا» را به همراه خانوادهاش کنار درياچه بگذارند. «پونه»، همکلاسي بداخلاق او به آنجا ميآيد. نازبهار در تاريکي شب در درياچه گم ميشود و به قصر درياچه راه مييابد و متوجه ميشود که به عنوان بانوي آينده نخبگان انتخاب شده است؛ اما... .