دربارۀ کتاب افکار پوچ
«محمدامين عظيمي» براي رسيدگي به پرونده قتل معاون استاندار به محل حادثه اعزام ميشود. وي در آنجا با «آرمان فرامرزي» آشنا ميشود و از او ميخواهد تا شرايط را براي انجام تحقيقات فراهم کند. «مهدي»، دستيار عظيمي به سفارش آرمان همه چيز را مهيا ميکند که تلفني ناشناس، عظيمي را تهديد ميکند که حل پرونده را رها کند. از سويي، دختر معاون استاندار به نزد عظيمي آمده و از تماسي مشابه با تماس عظيمي با او سخن ميگويد. در جريان تحقيقات با مهدي نيز تماسهاي مشکوکي گرفته ميشود که باعث ميشود تا بر اثر يکي از اين تماسها و حضور مهدي براي به نتيجه رسيدن پرونده براساس آن در يک گاراژ، بمبي منفجر و مهدي وآرمان راهي بيمارستان شوند و... .