دربارۀ کتاب گمشدکان کتاب هفتم (نمایش): بازخوانی گذشته برای نجات آینده
آن روز صبح يک روز عادي در خانه «اسکيد مورها» بود تا وقتي «چارلز ليندبرگ» خلبان قديمي و معروف در اتاق آنها ظاهر شد. «يونا»، باورش نميشد؛ اما ليندبرگ، «کاترين» را گرفت و با او ناپديد شد. از طرفي «چيپ»، «آندريا» و بقيه بچههايي که در آن هواپيما بودند نيز ناپديد شدند. يونا، تنها مانده است و تنها کسي است که ميتواند ديگران را نجات دهد. او به کمک «پسان» و «آنجلا» که سنشان را از دست دادهاند بايد سرنخها را جمعآوري کنند براي همين به سراغ «گري» و «هاچ» ميروند و... .