دربارۀ کتاب هشدار: فکر می کنی می دانی چه اتفاقی برای پسرت افتاده اما اشتباه می کنی
سه سال قبل جسد «ایتان»، پسر «زویی» و دوستش را در رودخانهاي نزديک خانهشان پيدا کردند. مرگ ايتان و «جاش» حادثهاي تلخ بوده است. زويي و خانوادهاش نقل مکان ميکنند تا زندگي جديدي را آغاز کنند؛ تا اينکه روزي، زويي به طور ناگهاني ايميلي دريافت ميکند، ايميلي ناشناس که مدعي شده مرگ فرزندش تصادف نبوده است. بدين ترتيب زويي جستوجويي سخت را براي يافتن حقيقت آغاز ميکند، اما همسرش حرفهاي او را باور نميکند و... .