دربارۀ کتاب آنها با من بیگانه بودند
اين داستان که با الهام از يک ماجراي واقعي نوشته شده است درباره تفکرات نادرست پدر و مادرهايي است که بين فرزندانشان تبعيض قائل ميشوند. «عزت»، دختر کوچکي است که در خانوادهاي پرجمعيت زندگي ميکند. مادر عزت هميشه کارهاي سنگين مثل خريدن نفت و آوردن آن تا خانه را به عزت ميدهد و درعوض برادرش «اکبر» که دو سال هم از او بزرگتر است کارهاي سبک مثل خريدن نان را انجام ميدهد، او که شرايط خوبي نداشت در 14 سالگي به اجبار به عقد مردي درميآيد که 16 سال از او بزرگتر است و... .