دربارۀ کتاب اکوی دلاور
اين کتاب مشتمل بر چهار داستان کوتاه با عنوانهاي «زاري»، «اکوي دلاور»، «آخرين عاشق» و «قلعه وشاق» است. در داستان «اکوي دلاور»، «رامدخت» دختر «شرکان بيگ»، قُرق «مارکاب» را ميشکند تا بتواند از دروازه شهر گذشته و سوار بر اسب بادپاي ابلقش به ديدار «اکوي» پهلوان برود. او به محض رسيدن به اکوي به او ميگويد که شهربان ميخواهد برادرش «راميار» را به بهانه توطئه عليه پدرش به قتل برساند و... .