دربارۀ کتاب رخنه خیال به واقعیت
در اين داستان پسرکي 13 ساله که در يک يتيمخانه زندگي ميکرد دلش ميخواست خبرنگار شود. مدير يتيمخانه به او گفته که بايد سريعتر کاري براي خودش دستوپا کند. او در جستوجوي کار، کاغذي را پيدا ميکند که رويش نوشته: «به يک خبرنگار مجرب نيازمنديم، سازمان داستاننگاري». پسرک بلافاصله به سازمان داستاننگاري ميرود و با بررسيهاي رئيس استخدام ميشود. او براي شروع کارش توسط رئيس به دفتر يک پروفسور فرستاده ميشود و... .