هارولد لمب مورخ مشهور امریکایی که پژوهشهای وسیع و پرآوازهای درباره تاریخ ایران باستان دارد، در نخستین سطر از مقدمهای که بر کتاب “اسکندر” نوشته است، میگوید: کوشش من در این شرح زندگانی اسکندر به منظور اعاده تعادل در تاریخ است. وی در ادامه میگوید: در مطالعه مراجع و منابعی که در دسترس بود بر من معلوم شد که دین و فرهنگ عالی ایران در شخص اسکندر که از او به عنوان جهانگشا یاد میشود تاثیر قطعی داشته است. تصور میکنم ایران بود که اسکندر را با تمدن خود تسخیر کرد و نقشههای او را برای بعد به وی الهام کرد.
به این ترتیب میتوان فهمید که هارولد لمب در روایت تاریخ مربوط به ایران زمان اسکندر، نگاهی فراتر از یک گزارشگر داشته و از مجموع مطالعات و یافتههایش به تحلیلهایی مشخص درباره اسکندر و جهانگشایی او دست یافته است. از دل این کتاب میتوان وضعیت مردم یونان، آمال و آرزوهای اسکندر، روابط او با اطرافیان، سلایق و ظواهر اسکندر، بحث و فحصهای رایج در زمان هلنی، شخصیتهای تاثیرگزار در تاریخ آن دوران و ماجراهای فرعی و مهم بسیاری را مشاهده کرد. ضمن اینکه زبان تاریخنویسی لمب زبانی خوشخوان و قصهوار است و مخاطب را خوش می آید و همین موضوع طراوت و تازگی اثر را تضمین میکند.
کتاب از 24 فصل تشکیل شده است ولی طبیعتا همه فصول آن راجع به ایران نیست. با این حال روایت به هم پیوسته و داستانگونه کتاب، شما را با خود همراه میکند و روز به روز و سال به سال با اسکندر و وقایع زمان او و حوادثی که پدید میآید جلو میبرد.