«فرامرز»، پسر جوانی است که به تازگی سربازیاش را تمام کرده است، او یک روز صبح «علی آقا» همسایهشان را میبیند و پس از گفتوگویی کوتاه متوجه میشود که علی آقا به دنبال کارگر میگردد. فرامرز تصمیم میگیرد با علی آقا کار کند و برای همین به مسافرخانه شهاب میروند تا فرامرز وسایل اضافه آنجا را جابهجا کند و برای کوبیدن و ساخت مجدد آماده نماید. فرامرز وقتی مشغول کار میشود مدارکی را در مسافرخانه پیدا میکند و تصمیم میگیرد درباره آن مدارک تحقیق نماید و... .