چند روزی است که سر فرمانده حفاظت مزرعه خیلی شلوغ شده، با گشتهای شبانه همیشگی و مبارزه ی نه چندان همیشگی با هیولاهای بیسر. اما «هنک» بعد از رتق و فتق امور، تصمیم میگیرد به مرخصی و دیدن خواهرش در شهر برود. در آنجا یکی از بهترین زبالهگردهای عمرش را تجربه میکند و حالِ چند گربه پُرروی شهری را میگیرد، اما بعد، کار بیخ پیدا میکند. هنک درگیر پرونده ی مرموز «هاری صابونی» میشود و سر از زندان در میآورد. آیا این سگ محبوب راهی برای فرار پیدا میکند.