"الاهیات قرن بیستم" را بهدرستی میتوان الاهیات در عصر گذار دانست، گذار از دوران خوشبینی به توانمندیها و پیشرفتهای انسانی و سراب آرمانشهر به هولناکترین دورانِ سرخوردگی و تشویش و اضطراب؛ دورانی آکنده از احساس تنهایی و وانهادگی، دورانی دچار «تهوع» از حیاتی تهیشده از معنا و شعلهی بهلرزهافتادهی امید. گذار از دو جنگ جهانسوز و برخاستن از خاکسترهایی هنوز داغ، با خاطرههایی هنوز اضطرابآور از حیوانیترین جنایتها، و سرانجام گذار از مدرنیسم به پستمدرنیسم، دوران شالودهشکنیِ فرا روایتها، ازهمگیسختنِ «من» به آمیزهای از تکانههای بیثبات و هویتی سیال. تمامی این عوامل که سدهای پرفراز و نشیب را رقم زد، تأثیراتی نازدودنی داشت و چه جای شگفت اگر تمامی عرصههای تفکر بشر را به واکنش واداشت، از جمله و بخصوص اندیشهی الاهیاتیِ قرن بیستم را.
در چنین فضایی بود که متألهان قرن بیستم، هریک به میدان رفتند تا پنجه در پنجهی پرسشهایی دشوار بیفکنند، پرسشهایی در باب معنا و چگونگی حضور خدا در هستی، شیوهی ربط و نسبت او با هستی، ابزار ارتباط او با جهان و انسان و میزان ظرفیت ذاتی یا اعتلایافتهی انسان برای درک و پذیرش خودآشکارسازی الاهی. کتاب حاضر ذیل عنوان فراگیرِ فرابودگی و درونبودگی خدا، یعنی در قالب اصطلاحاتی که به بیانی ساده به شکل ارتباط خدا با انسان و جهان اشاره دارند، به تحلیل و ارزیابی متألهان و مکاتب گوناگون الاهیاتی قرن بیستم پرداخته است. کتاب به هیچ روی ادعای جامعیت ندارد، ولی پرداخت آن به مهمترین و شاخصترین آرای الاهیاتی قرن بیستم، دید کلی و گستردهای به خواننده میبخشد، به گونهای که پس از خواندن دقیق این کتاب، خواننده به شخصی میماند که موقعیت منطقهای پهناور را از روی تصویر هوایی آن، در یک نگاه دیده باشد.