دربارۀ کتاب غروب رعنا
«شاهرخ خان»، مالک آبادی «گل بهار» بود و همه مردم آبادی رعیت او به حساب میآمدند. شاهرخ خان یک فرزند پسر به نام «شاهین» و یک فرزند دختر به نام «شهناز» داشت. شاهین، جوانی بینهایت گستاخ، سرکش و زورگو بود که ذرهاي رحم و مروت در او وجود نداشت. یک روز یکی از رعیتها به نام «مشقادر» به سختی بیمار میشود. او چوپان خان بود. همسر مش قادر از پسرش «ابراهیم» میخواهد تا به خانه خان برود و از آنها کمک بخواهد. ابراهیم چنین میکند و به دستور شاهین برخلاف میلش گله را تحویل گرفته و به صحرا میرود و... .