دربارۀ کتاب تنهایی
«کیوان»، پسر نوجوانی است که در بازار و در مغازه یک حاجی بازاری کار میکند. آن روز وقتی از سرکار به خانه بازمیگردد متوجه میشود که خواهر کوچکش «مهرانه» در خانه تنهاست. مهرانه به برادرش میگوید که مادرشان به محضر رفته تا با آقاي «مسعودی» ازدواج کند. این موضوع کیوان را عصبی میکند و وقتی با حضور «نسرین» و «کامران»، داماد خانواده از موضوع مطمئن میشود ساکش را برداشته و از خانه برای همیشه بیرون میزند بیآنکه بداند چه چالشهایی در ادامه مسیر همراه اوست... .