دربارۀ کتاب نیت نویسنده شیطانی ست
این داستان به روایت اول شخص و توسط یک راوی نقاش روايت ميشود و توصیفی از جنگ است. در بخشهایی از این داستان میخوانید: «ایستادهام جلوی بوم سفید و دارم شکل یک پوتین سربازی را میکشم، پوتینی که مجبور شدم از پای دشمنی که مرده بود در آورم. من نمیتوانستم به درستی چهرهاش را ببینم و برایم اصلا مهم نبود، پوتینهای من کهنه بودند و نزدیک پاره شدن، نیمی از چهرهاش را که دیدم به نظرم ۲۰ ساله میآمد. طوری روی زمین افتاده بود، ولی صورتش سمت کامیونی بود. مماس بود با چرخهای کامیون، آرام او را برگرداندم مثل اینکه میترسیدم دردش بیاید. صورت بچهگانهای داشت. همیشه فکر میکنم آن سرباز تا وقتی مرد چند جفت کفش را پاره کرد یا شاید آنقدر وضعشان خوب بود که به پاره کردن کفش نمیرسیده و همیشه چند جفت کفش داشته و...».