در این کتاب، "وارتان" شخصیتی است شوخ و سرزنده، نیرومند و ساده و دست و پا چلفتی، که در روستای "تکورلو"، کنار دریای مرمره، در خانه ی "باکرجیان" ها کار می کند. خانواده ی باکرجیان مالک بزرگ ترین تشکیلات ماهی گیری دریای مرمره است این خانواده، سال هاست که آرزوی داشتن پسری را دارند؛ اما همه ی نوزادان دختر به دنیا می آیند. وارتان پیش گویی می کند که این بار همسر "هاگوپ باکرجیان" پسر به دنیا خواهد آورد. پیش بینی او درست از آب درمی آید. او پسری به دنیا می آورد که نامش را "آزاد" می گذارند. این کتاب، داستان زندگی "آزاد باکرجیان" و "وارتان" است. وارتان تمام زندگی اش را وقف آزاد می کند. وقتی که آزاد 5 ساله می شود، روزی صدای طبل جارچی در کوچه شنیده می شود که همه ی ارمنیان مذکر بین 15 تا پنجاه ساله باید خودشان را به ژاندارمری معرفی کنند. هرگونه نافرمانی از این دستور، کیفر مرگ و مصادره ی اموال را خواهد داشت. پدر و مادر آزاد به برادران باکرجیان پیشنهاد فرار می دهند؛ اما آن ها نمی پذیرند از این رو، می مانند و گرفتار می شوند. اما این پدر و مادر با گذرنامه ی جعلی فرار می کنند؛ حال آن که به "آزاد" اجازی خروج نمی دهند. بنابراین او در هیئت آمریکایی ها می ماند و به یتیم خانه سپرده می شود....