پرسش این پژوهش صریح و روشن است: چرا در سال 1357 در ایران انقلاب شد؟ نویسندۀ کتاب کوشیده است با اتخاذ رویکرد نظری متفاوت، و بهتبع آن جمعآوری و تحلیل دادهها، پژوهش خود را از دیگر پژوهشهای مرتبط متمایز کند. به لحاظ نظری، این پژوهش مبتنی بر دیدگاه ترکیبی بدیعی است. محقق کوشیده است از راه تلفیق نظریههای جامعهشناختی با نظریههای روانشناختی و نظریههای سیاسی نشان دهد بررسی علل یک انقلاب نیازمند رویکردی چندرشتهای است، بهویژه رویکردی که با تأکید بر جزئیات، به بررسی سیاست (دولت) و شرایط فرهنگی–اجتماعی (جامعه) پیش از انقلاب بپردازد. به باور نویسنده- که دکتری خود را از دانشگاه کمبریج گرفته و اکنون استادتمام و مدیر مرکز مطالعات بینالمللی و منطقهای، وابسته به دانشگاه جورج تاون، در قطر است- تمایز مفهومی میان «دولت» و «جامعه» و بررسی تحولات شکلگرفته در این دو قلمرو –مسئلهای که بیشتر نظریههای انقلاب آن را نادیده انگاشتهاند– برای فهم صحیح و کامل علل انقلاب اهمیتی اساسی دارد.