دربارۀ کتاب آنجا که خون را پمپاژ می کرد
این داستان درباره زندگی دختری به نام «ساره» است که پدرش فوت کرده و در گذشتهاش دلباخته پسری به نام «امیرعلی» بوده است! حالا پس از گذشت 15 سال او که هنوز نتوانسته با دوریاش از امیرعلی و نبودن او کنار بیاید با تنها کسی که توانسته ارتباط عاطفی برقرار کند شخصی به نام «هاکان» است، که حتی سکوت ساره را نیز میفهمد. در این میان عموی ساره، در صدد است تا برای تغییر احوالات او، خانوادگی به مسافرت بروند اما ساره نمیپذیرد. در این شرایط اتفاقی غیرمنتظره ساره را به 15 سال قبل بازمیگرداند و... .