دربارۀ کتاب چشم های آبی او
این داستان روایت زندگی دختری به نام «ترانه» است. مادر ترانه، باردار است و قرار است به زودی برادری کوچک به جمع خانواده آنها بپیوندد. مادر ترانه از این موضوع بسیار خوشحال است و همین امر باعث میشود تا بهگونهای رفتار کند که ترانه و خواهر کوچکترش «ترنم» نسبت به برادر نیامده حسادت کنند. ترانه موضوع رفتار مادرش را به پدرش میگوید و پدر با رفتاری متناسب دل ترنم و ترانه را به دست میآورد. تا اینکه یک روز که ترانه از مدرسه به خانه بازمیگردد متوجه میشود که خانهشان در آتش سوخته و مادرش به همراه برادر به دنیا نیامدهاش فوت کرده است و... .