کتاب حاضر، مبتنیبر تحقیقی است که در ۱۳۷۶ با عنوان «عوامل اجتماعی توسعهنیافتگی در ایران» در چهارچوب پایاننامهی اولین دورهی کارشناسی ارشد رشتهی علوم ارتباطات در دانشگاه علامه طباطبایی به انجام رسید و بهعنوان پایاننامهی برتر کشور در حوزهی علوم انسانی در ۱۳۷۵ برگزیده شد. پایهی این پژوهش، کوشش برای پیونددادن دریافتهای تجربی و رهیافتهای علمی در دستیابی به الگویی برای فهم رابطه میان ساخت قدرت و مطبوعات در ایران است. در واقع، این تحقیق جستوجو برای یافتن پاسخ به مسائلی است که نگارنده در تلاقی میان سه حوزهی سیاست، مطبوعات و دانشگاه با آنها روبهرو است.
مطبوعات در ایران، ازآنجاکه جانب تحول و ارتباط را میگیرند (حتی مطبوعات دولتی) بهآسانی میتوانند مخل نظمهای سنتی تلقی شوند. همچنین مطبوعات متعارفا بهسوی جامعهی باز و نوعی تکثیرگرایی در قدرت گرایش دارند، که با ساختار سیاسی توسعهنیافته و گرایش بهسوی بستهبودن و تمرکز، در تعارض است. یعنی معمولا کارکرد آنها در دامنزدن به مشارکت و رقابت عمومی، مطلوب نظامهای خودکامه نبوده است. اما نکتهی اساسی در اینجا است که اساسا در جامعهای مثل ایران، مطبوعات، متغیری مستقل نیستند و بهدلیل مشخصنبودن وضعیت نهادهای مدنی و سیاسی، مثل احزاب، سندیکاها، انجمنها و گروههای داوطلبانه و زوال تدریجی یا آمرانهی گروههای سنتی و عرفی، بهسرعت جایگزین آنها میشوند. به این دلیل، مطبوعات در جوامعی اینچنین، کارکرد سیاسی پیدا میکنند و در تحولات اجتماعی و نااستواریهای سیاسی، نقش فعالی مییابند. البته روشن است که به همان نسبت، ضربهپذیرتر هم میگردند و بقا یا فنا، رشد یا رکود آن، تابعی از حدود توسعهیافتگی قدرت سیاسی و وضعیت دولت مستقر میشود.