دربارۀ کتاب همزادها: حلقه ی قهرمانان
«آلدوین» از بوی زنندهای که از سمت دیوارهای شرقی «بریج تاور» میآمد، صورتش درهم رفت. ارتشی ترسناک از «زامبیها»، زیر نور زردرنگ ماه کامل نزدیک میشدند. در میان آنها حیوانات مرده، در اندازههای مختلف وجود داشت، از فیلهای بزرگ گرفته تا دستههایی از حشرات موذی، که همه آماده حمله بودند. دیدن چنین صحنههای ترسناکی، یک همزاد معمولی را به لرزه میانداخت، اما پنجههای آلدوین محکم و ثابت مانده بود، او بدون ترس روی پشتِبام «تاورپاب» ایستاده بود، همراهانش هم کنار او ایستاده بودند و... .