دربارۀ کتاب گذرگاه پلنگ
آخرین قبیله پلنگها در مصر، محل زندگی خود را در یک معبد خالی از سکنه ایجاد کردند. آنها از زندگی خود راضی بودند. پلنگها نسلبهنسل متولد میشدند و درنهایت یک جامعه را تشکیل میدادند. یک نر غالب با نام «شبکا» محافظ نهایی قبیله بود. شبکا، رهبری ملایم بود که امنیت قبیله برایش در درجه اول قرار داشت. او که به سن بلوغ رسیده بود دنبال جفت مناسبی برای خودش میگشت. «لونا»، پلنگی که همیشه از قوانین گله تخطی میکرد در دام عشق شبکا افتاده بود. او همان لحظه اول که شبکا را دید عاشقش شد، این اتفاق زمانی افتاد که... .