دربارۀ کتاب عشق دات کام
این رمان عشق و دلدادگی دختری روستایی به نام «گلناز» است که به پسری شهری به نام «آرش» دل میبندد و با او ازدواج مي کند. اما پس از مدتی آرش که وارد شبکههای مجازی شده با دختر دیگری آشنا میشود و تصمیم میگیرد که گلناز را طلاق دهد و... . در بخشی از این داستان میخوانید: «وقتی به من گفت طلاق، هاج و واج نگاهش کردم و زدم زیر خنده. همانطور که فنجانهای نیمخورده قهوه را از روی میز جمع میکردم گفتم: شوخی نکن آرش جان، میبینی که اینجا چقدر به هم ریخته است. عوض اینکه بیایی به من کمک کني... . با اوقات تلخی میان حرفم پرید و گفت: همین که گفتم، طلاق! بهتر است بدانی در تمام عمرم هیچوقت تا این حد جدی نبودم. فنجانها توی دستم بلاتکلیف مانده بود. مات و متحیر نگاهش میکردم. فکر کردم شاید شوخی میکند...».